پیش خودم گفتم چه خوب گفتند: که از کرامات شیخ ما این است//شیره خورد و گفت شیرین است...نمیدونم چرا هر کی بخاد حرفی و بحثی را بیندازه بالجبار یا بالاختیار مسیرخودشو کج میکنه تو جاده فرهنگ و فرهنگ سازی و اینقدر هم این مسیر سفت و سخت هست که همه را خسته کنه و شاید هم قصدش اینه که با نشان دادن گوشه ای از مسیر زمخت امید به تغییر و تحول را رهنمون کند به جاده تاریک دلسردی و دلزدگی و بگه تا بوده همین بوده...
صغرا و کبرا چیدم تا یک حرف تکراری بزنم" فرهنگ سازی"
و اینکه اگر قراره ما قدمی برداریم و اگر قراره ما کاری کرده باشیم انتظار از اطرافیان داشتن زیاده طلبی و توپ را تو زمین دیگری انداختنه
اگر قرار ما، ما شویم باید از من شروع شود... و اینکه راه بهشت از کوچه تاریک مرگ میگذرد...همین